مدیریت کیفیت و بهره وری
تعاریف
اگر چه تمایل به بهبود وضعیت و ارتقای سطح زندگی از زمان پیدایش بشر همواره در ذات او وجود داشته و بشر تنها موجود روی کره خاکی است که روش زندگی وی هیچگاه با گذشتهاش یکسان نبوده و تاکنون همواره روندی تکاملی داشته است. این امر نشانه توجه عملی او به مفاهیمی نظیر کیفیت و بهره وری و مدیریت کیفیت است.
بهرهوری: استفاده کارآمد و مؤثر از منابع، در تولید محصولات و خدماتی است که نیازها و خواستههای استفاده کنندگان را تأمین میکند. این مفهوم گسترده بهرهوری، ارتباط نزدیک آن را با کیفیت معلوم میکند.
فرهنگ بهرهوری نیز به عنوان فلسفه محوری سازمانها، رفتار، ارزشها و الگوهای کار را شکل میدهد و هدف سازمان را برای ایجاد ارزش بیشتر از منابع در دسترس، تأمین نیازهای مشتریان، توسعه روابط کاری، هماهنگی بین مدیریت و نیروی کار و سهیم شدن عادلانه در دستاوردهای توسعه بهرهوری، بین مشتریان، کارگران، مدیران و سرمایهگذاران تأمین میکند.
هدف نهایی فرهنگ بهرهوری بهبود کیفیت زندگی کاری و کیفیت خود زندگی است اما شرکتها، سازمانهای رفاهی نیستند و این هدف را باید در محیط بازار و با رقابت شدید به دست آورند و برتری سازمانی کلیدی برای رسیدن به آن اهداف است، بنابراین فرهنگ بهرهوری باید سیستمی نهادینه را در خود جذب کند که به صورت خودکار و پویا نسبت به تغییرات محیط و بازار، عکسالعمل نشان دهد.
کیفیت:
میزان انطباق محصولات یا خدمات را با معیارها، مشخصات و یا انتظارات برخاسته از ماهیت، خصوصیات، کارکردها، عملکرد و هزینهها مشخص میکند، مدیریت کیفیت محصولات را با عیوب کمتر و هزینههای پایینتر تولید میکند و این به مفهوم بهبود بهرهوری است، خصوصاً در شرایط فعلی که بهبود در کیفیت و نیروی کار دیگر منحصر به عملیات ساخت نیست.
همچنین بهبود بهرهوری شامل استفاده از منابع و فرایندهای با کیفیت بالا به منظور تولید ستاندههایی است که کیفیت بهتر دارند، از اینرو بهبود کیفیت به معنی بهبود بهرهوری و بهبود بهرهوری به مفهوم بهبود کیفیت است.
علت آنکه این دو سیستم سالهای نسبتاً زیادی هم هدف، ولی جدا از هم و با عناوینی غیریکسان، فعالیت کردهاند آن است که کیفیت در ابتدای راه به دلیل نوپا بودن و استفاده صرف از ابزار ساده و ابتدایی و یکسو نگر بازرسی و کنترل کیفیت آماری محصولات تنها توانسته بود محدودهای کوچک (کنترل کیفیت عملکرد تولیدات کارخانهای) را تحت پوشش خود قرار دهد و اصولاً توجهی به دیگر بخشهای سازمان نداشت.
پس از چندی، مسئولان علاقهمند و کارشناسان شاغل در بخشهای غیر از خط تولید کارخانهها و یا سازمانهای ستادی که خارج از حیطه توجه کیفیت قرار گرفته بودند برای سروسامان دادن به اوضاع و بهبود کیفیت کارهای خود دست به کار تهیه، تدوین و اجرای روشهایی شدند که نام بهرهوری به خود گرفت و در ابتدا مسئولیت آن را تنها تحت پوشش در آوردن و بهبود بخشهایی از امور تلقی کردند که خارج از حوزه کنترل کیفیت عملکرد محصولات کارخانهای قرار گرفته بودند.
در گذر زمان و بلوغ تدریجی شیوههای مورد استفاده در سیستم کیفیت و نیز در سیستم بهرهوری، حیطههای تحت پوشش و بهرهمند از منافع این دو سیستم، آرام آرام وارد مرحله همپوشانی شده و در نهایت به دلیل آنکه هر دو سیستم اهداف مشابهی را دنبال میکردهاند براساس منطق هم پایانی علمی، این همپوشانی به کلیه سطوح سازمان گسترش یافته و امروزه دیگر فرایندی را در سازمانها نمیتوان یافت که نتواند بهطور همزمان تحت پوشش بهرهوری و کیفیت قرار گیرد.
در چنین شرایطی، فلسفه استقلال تشکیلات عهدهدار بهرهوری و تشکیلات عهدهدار کیفیت، مقبولیت و موضوعیت خود را از دست داده و ادامه وضع را به صورت عاملی ضد بهرهوری و ضد کیفیت جلوهگر میکند. در چنین شرایطی، آخرین مأموریت مستقل تشکیلات بهرهوری و نیز کیفیت را میتوان ادغام و اتحاد با یکدیگر دانست تا ضمن ارتقای بهرهوری و کیفیت سازمان، (از طریق حذف تشکیلات موازی) در صورت مدیریت صحیح فرایند وحدت، باعث ایجاد سینرژی مثبت و از آن طریق افزایش مجدد بهرهوری و کیفیت سازمان شوند.
.
تعریف جدید بهرهوری و کیفیت
بهرهوری و کیفیت در واقع دو روی یک سکهاند و مفهوم آنها محدود به تولید کالای کارخانهای نیست، بلکه در مفهومی وسیعتر، تمامی فعالیتهای واحدهای صنعتی از جمله: فروش، بازاریابی، اداری مالی، مهندسی و حتی وسیعتر از آن، همه کار و فعالیتها را در کل و یا جزء نظامها در برمیگیرد.
در تعریف جدید توجه به کیفیت اهمیت دارد، زیرا کیفیت بخش اساسی از بهرهوری و در واقع عامل عمده آن است، بهخصوص اگر علاوهبر کیفیت محصولات، به کیفیت کل کسب و کار و سیستمها و عناصر تولید، راهبرد، سازماندهی، افراد، فناوری، فرایندها و… نیز اندیشیده شود.
چگونگی بهبود بهرهوری و کیفیت
بهبود در بهره وری و کیفیت به تصادف و یا از روی شانس به دست نمیآید بلکه نتیجه فرایندی آگاهانه است. یعنی در مدیریت کیفیت و بهره وری همواره باید گلوگاهها و حوزههای امکان بهبود، شناسایی شوند. لذا ضروری است سیستمهای سازمانی و فضای عملیاتی لازم برای پیشبرد و تداوم پژوهش برای بهبود فراهم آید.
لازم به ذکر است که ساماندهی و مدیریت فضای عملیاتی (رفتاری)، مهمترین عامل در رسیدن به بهرهوری است، چرا که بسیاری از ابتکارهای خوب، در رویکردی با فضای عملیاتی نامناسب بیش از هر عامل دیگر بیثمر شدهاند.
همچنین باید نگرشها و شایستگیهای لازم برای هر یک از اعضای سازمان متناسب با شأن و توان آنان از طریق آموزش صحیح و مدیریت منابع انسانی ایجاد شود، مکانیسمهایی برای به کارگیری تمام سطوح بهرهوری و کیفیت اجرا شود، نظارت و ارزیابی مداوم بر دستاوردهای بهرهوری و کیفیت صورت پذیرد تا شناسایی حوزههایی ممکن شود که امکان بهبود بیشتر در آنها وجود دارد. به طور خلاصه برای استمرار بهبود باید سیستم مدیریت بهرهوری و کیفیت وجود داشته باشد.
.